گزارش

جایی برای ارائۀ گزارش تکالیف کلاسی مربوط به درس «نشر و آموزش الکترونی»

گزارش

جایی برای ارائۀ گزارش تکالیف کلاسی مربوط به درس «نشر و آموزش الکترونی»

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

ما و «دایی جان ناپلئون» و خانوادۀ محترم «بز بز قندی»!

 

ماجرا از این قرار است که این هفته باید در خانه نشسته و پس از تماشای برنامه های جذّاب شبکه های ظالّۀ ماهواره ای و یا پس از گذاشتن آخرین پست ها و کامنت هایمان در شبکه های اجتماعی، بلند شده و با لطایف الحیلی دستهای پشت پردۀ آنها را بیرون کشیده و «شنگول» و «منگول» و «حبّۀ انگور»وار آن دستها را با دستهای «بز بز قندی» مهربان مقایسه کرده و پس از بررسی های فراوان و مشورت با «دائی جان ناپلئون»، بفهمیم که حتماً کاسه ای زیر نیمکاسۀ شان است که انقدر تمیز کارشان را انجام می دهند و خوب برنامه می سازند!! و پس از این تحقیقات فوق سرّی، به این نتیجه برسیم که حتّی اگر طبق معمول کار کار اینگلیسا نیست پس حتماً کار آمریکایی ها یا اسرائیلی هاست!!

پ.ن: لطفاً بی خیال سوال های زردی از جمله اینکه «دائی جان ناپلئون آنجا چه می کرده؟» شوید! اصلاً من از شما می پرسم: «آیا واقعاً مشکل مملکت ما این است؟!»...

گذشته از شوخی و توهم و فانتزی، همانطور که اشاره شد قرار است پشتوانۀ مالی و سود تولید برنامۀ یکی از شبکه های ماهواره ای یا اجتماعی را بررسی کرده و نتیجه را به استاد ارائه دهیم. البته نمونۀ چنین تحقیقی را باید در کلاس درس اصول اقتصاد ارتباطات هم ارائه کنیم، امّا ارتباط این مسئله با درس تکنولوژی های ارتباطی کمی برایم دور از ذهن است... حالا باید دید جلسات آینده استاد در این باره چه خواهند گفت.

از جمله دیگر مواردی که در جلسۀ سوم کلاس به آنها اشاره شد، تاکید دوباره به اهمیت یادگیری کدهای مورس بود. سپس به کار با «گوگل ترنسلیت» برای ترجمۀ متون زبانهای مختلف و حتی تلفظ صحیح کلمات، پرداخته شد. همچنین چهار حرف دیگر برای یادگیری تایپ ده انگشتی را تمرین کردیم.

به امید تغییرات مثبت و پیشرفت در جلسات آینده...

جلسۀ دوم و کوچ اجباری!

قبلاً برایتان از آموزش دانشکده گفته بودم... نمی دانم این بندگان خدا چه اصراری دارند که هر ترم با پخش کردن برنامۀ کلاسی در تمام روزهای هفته، دانشجوی فلک زده را بکشانند دانشگاه! خوشبینانه ترین حالتش که خیلی رمانتیک هم هست، این است که شاید اگر یک روز ما را نبینند، دلشان تنگ می شود! آخی! طفلی ها ایّام تعطیل را چطور بدون دیدن ما سر می کنند!... بدبینانه ترین حالتش این است که شاید چشم دیدن یکی دو روز تعطیلی ما را ندارند! و پیش خودشان می گویند: «چه معنی کرده ما هرروز بیاییم دانشگاه و خیلی هم خوب و با حوصله کارمان را انجام دهیم(!) و دانشجویان یک روز در میان تعطیل باشند؟!»... خلاصه که چه خوشبین باشیم و نیمۀ پُر لیوان را ببینیم و چه بدبینانه به نیمۀ خالی آن زل بزنیم، تفاوتی به حال من بیچاره نمی کند که کلاسم را به دلیل تداخل با یک واحد اجباری، جا به جا کرده اند و انداخته اند یکشنبه. یکشنبه روز تعطیلم بود و قرار بود این روز را به خوشی و خرّمی گذرانده و استراحت کنم، امّا با این وضع پیش آمده باید روزی را که تعطیل بودم هِلِک هِلِک بروم دانشگاه، آن هم چه ساعتی؟ 8 صبح! تنها شانسی که آوردم این بود که استادم را عوض نکردند، وگرنه قید این درس را زده و در جا حذفش می کردم. یک چیزی در راستای همان «عطا» و «لقا»یی که اینجور وقتها می گویند!

این شد که یکشنبه اول اسفندماه راهی کلاس شدم. جلسۀ دوم بود. تک و توک بین همکلاسی ها چهرۀ آشنا می دیدم که آن هم به واسطۀ انتخاب واحدهای جلوتر از چارت درسی ام بود که باعث شده بود با بعضی از آنها آشنا شوم. اکثراً دانشجویان ترم 6 و بالاتر بودند. با دیدن نرگس، که قبلاً در کلاس آمار با هم همکلاس بودیم، کلی خوشحال شدم. واقعاً دختر مهربان و خوبی است. وقتی هم که استاد حضور و غیاب کرد، متوجه شدم لیدای عزیزم هم در آن کلاس حضور خواهد داشت و خوشحالی ام دو چندان شد، امّا متاسفانه آن روز غایب بود. با لیدا هم در همان کلاس آمار آشنا شدم، یکی از بهترین دوستانم است و به دوستی با او افتخار می کنم.

ده دقیقۀ اول کلاس به تمرین تایپ ده انگشتی گذشت. حروف «کاف»، «میم»، «سین» و «شین» را تمرین کردیم. سپس مروری بر استفاده از کدهای مورس داشتیم و قرار شد کدهای فارسی و بین المللی آن را پرینت گرفته و همراه خود داشته باشیم. برای تولید پادکست نیز استاد استفاده از ساند کلاد (Sound cloud) را پیشنهاد کردند و به کمک یکی از همکلاسی ها چگونگی کار با این شبکۀ اجتماعی که برای اشتراک گذاری صوت از آن استفاده می شود، نیز آموزش داده شد. همچنین استاد اضافه کردن Feed Reader به مرورگر گوگل کروم را نیز آموزش دادند.

در ادامه به دلیل اینکه تعدادی از دانشجویان هنوز اکانت توئیتر، یوتیوب، اسکایپ و... برای خود نساخته بودند، استاد باز هم به لزوم داشتن آنها برای جا نماندن از روند آموزش درس تاکید کردند. همچنین درمورد فراگیری زبان انگلیسی هم نظر جالبی داشتند که باعث شرمندگی کسانی که به این زبان تسلط کافی ندارند، از جملۀ خودم، شد. به نظر ایشان «دانستن زبان انگلیسی برای دانشجوی رشتۀ ارتباطات، هنر نیست بلکه ندانستنش عیب است». خلاصه که باید در جهت رفع نواقصمان تلاش کنیم، باشد که لااقل شرمسار نشویم، رستگاری پیشکش!

ضمناً نمایندۀ کلاس جدید، آقای شیرکوند هستند.

راستی نکتۀ بامزه ای درمورد استاد کشف کرده ام. برخلاف حافظۀ فوق العاده شان، معمولاً نام کسانی که کلمۀ «شیر» در نام خانوادگی شان دارند، سخت به خاطر می سپارند. مثلاً خانم «شیرزادیان» را «شیرازیان» و آقای «شیرْکَوند» را «شیرَکْوَند» صدا می زنند!

آنچه در جلسۀ اول گذشت...

بیست و پنجم بهمن ماه بود که بالاخره جلسۀ اول به طور رسمی آغاز شد. این بار بنا به ضرورتِ انجام کار عملی، استاد تشخیص دادند که کلاس را تغییر داده و از این پس جلسات را در سایت برگزار کنیم.

در ابتدای این جلسه نیز استاد برای کسانی که جلسۀ قبل حضور نداشتند، نکاتی را مجدداً اشاره کردند. از جمله اهداف درس، شیوۀ تدریس و کارهایی که در طول ترم باید انجام دهیم.

همچنین خانم ریحانه نادری عزیز به عنوان نمایندۀ کلاس تعیین شد تا گزارش کلی از هر جلسه در وبلاگی جداگانه داشته باشد و وبلاگ باقی همکلاسی ها را نیز لینک کند که به واسطۀ آن به راحتی بتوان در جریان فعالیتهای کلاسی همه قرار گرفت و از طرفی وظایف تعیین شده برای هرکس در جلسات آینده نیز مشخص شود.

در ادامه استاد با اشارۀ کوتاهی به کاربرد کدهای مورس، سایتی را برای آشنایی با استفاده از آنها معرفی کردند:

http://amirweb.me/other/%da%a9%d8%af-%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%b3/

همچنین در این جلسه مختصری هم به کاربرد RSS و # (هشتگ) پرداخته شد. قرار بر این شد تا آموزش تایپ ده انگشتی نیز در هر جلسه داشته باشیم، این جلسه سه حرف «کاف، میم و شین» را تمرین کردیم.

در مجموع جلسۀ خوب، مفید و آموزنده ای بود.